عباس عبدی: مدعیان اصلاحات، از حداقل استاندارد هم برخوردار نیستند!
پیش نوشت: روزنامه اعتماد در شماره امروز خود(۶/۳/۱۳۹۴) متن مصاحبه ای را آورده است که با آقای عباس عبدی از شخصیتهای رده بالای فکری اصلاحات صورت گرفته است. متن این مصاحبه طولانی است و من بخشهایی از این مصاحبه مفصل را به صورت سوتیتر، در این پست نقل کردهام تا این بار نقد اصلاح طلبان و اعتدالیون و هاشمی رفسنجانی نه به نقل از آقایان حسین شریعتمداری و صفار هرندی و رسایی و بذرباش و کوچک زاده بلکه از کسی از اردوگاه خود اصلاح طلبان باشد.
- وقتی به تحلیل آقای هاشمی و تحلیل آمریکا که میرسیم گویی آنها همیشه یک خط داشتهاند و دیگران هستند که فاصله میگیرند.
- همین نگاه [آقای هاشمی رفسنجانی که همیشه خود را متعهد به عبور نظام و ایران از بحرانها میداند] در کشور بحرانساز بوده است. همین که یا تنها من میتوانم و فرد دیگری نمیتواند. در کجای دنیا اینطور نگاه میکنند؟ ما میخواستیم بحران را رفع کنیم. اگر توانستیم که هیچ اگر نتوانستیم کنار برویم. چرا در کشور همیشه باید در بحران باشیم. عمر نوح که نداریم. نوح هم بالاخره میمیرد.
- اگر کسی معتقد است تنها من هستم که میتوانم از بحران عبور کنم. کشوری که فقط یک نفر میتواند از بحران عبور دهد باید بگذارید خراب شود. نگذارید هم خراب خواهد شد. این چه حرفی است که میزنیم. توسعهنیافتگی ما معلول این نگاه است و نه برعکس.
- بله [من امروز از زاویه منتقد به عرصه عمومی اصلاحات نگاه میکنم] . البته به عرصه عمومی حکومت هم چنین نگاهی دارم اما اولویت نقدهایم را به اصلاحات میدهم، اصلاً فرض کنیم همهچیز حکومت بد باشد. بعدش چه؟ برای اصلاح آن باید به برنامه و چارچوب دیگری آن را ارجاع بدهیم. اگر این ایده بدیل و چارچوب فاقد برنامه عملی و راهبرد قابل دفاع و روشن باشد یا نقص داشته باشد چه فایدهای به آن نقدها علیه حکومت مترتب است؟ اولویت ما این است که اول برنامه خود را درست کنیم. اصلاً مقدمه لازم اصلاح هر حکومتی این است که مدعیان اصلاحات آن حکومت از حداقل استانداردی برخوردار باشند.
- هیچ کس پشتپایی به اصلاحطلبان نزده است. اگر هم زدند در برابر اقدامات خودشان اهمیت درجه اول را نداشت. اصلاحطلبان همیشه باید به عنوان یک متغیر مستقل و تاثیرگذار وارد عرصه سیاسی- اجتماعی شوند. اگر این طور نگاه کنیم کسی به آنها پشت پا نمیزند. خودشان دچار بحران و مشکل میشوند. اگر آنقدر ضعیف بودند که کسی پشت پا بزند، باید دنبال نیروی دیگری برویم. اگر هم کسی به اصلاحطلبان پشت پا زد مؤثر نبوده است. اصلاحطلبان از سال ٨٠- ٧٩ نتوانستند گزارههای اصلیشان را با رفتارشان تنظیم کنند.
- جریان اصلاحات از جایی به بعد نتوانست بین انتظارات، شعارها و رفتارش تناسبی بر قرار کند.
- یکی از معضلات اصلاحطلبان این بود که همراه مسئولیتی که در قبال جامعه داشتند معتقد بودند که قدرت ندارند.
- دومین قاعده این بود که شعار حاکمیت قانون که مهمترین شعار است، عملاً در دولت اصلاحات نادیده گرفته شد. در حالی که این شعار جزو شعارهای اساسی رئیس دولت اصلاحات [سید محمد خاتمی] بود.
- این معنا ندارد که عدهای در حکومت باشند و بگویند نمیتوانیم کار کنیم و اما بازهم در قدرت بمانند و به کارشان ادامه بدهند. اصلا خروج از حاکمیت را کنار بگذارید ، نمیشود با حقوق و منافع بالا در روزنامه باشید و غر بزنید که نمیتوانید کاری کنید و کاری هم نکنید، بعد همچنان سر جای خود بمانید، کِیفتان را هم بکنید. کسی که در ساخت قدرت رفته بیشک برای کاری رفته است. من نمیخواهم بگویم همیشه مطلوبترین شکل آن انجام میشود اما باید سرجمع کار خود را مثبت ببیند. بودنم به نبودنم میارزد یا نه؟
- اگر شما در قدرت هستید باید برای بقایتان در قدرت دفاع کنید. نمیتوان گفت که من آمدهام و رآی هم آوردهام اما هیچ کاری نمیتوانم انجام دهم و تدارکاتچی هستم. این حرف را به هیچوجه و شرعاً، اخلاقاً و قانوناً قبول ندارم. یا باید بگویم که کفی دارم و بالای این کف ایستادهام یا آنکه اصلا برای چی بمانم؟ دعوا هم نداریم. شما هم که در روزنامه بالای کف مورد انتظارتان هستید یا اگر گفتید پایین است، دیگر نمیتوانید به کارتان ادامه بدهید.
- میگویم حداقلهایی که منطقاً میتوانست وجود داشته باشد باید پیش برده باشد. آن وقت دیگر نباید به کسانی که رفتند نامزد شوند بگوید که کلاهی سرتان گذاشتهاند. این چیزها توجیهپذیر نیست. من میگویم اگر اعتراضی نیست که هیچ، اما اگر اعتراض هست، نمیشود هم ماند و هم غر زد. این اتفاقی است که بعدها هم رخ داده است. هم میخواهند در سیستم باشند و هم اپوزیسیون.
- یک سیاستمدار نباید فقط حرف بزند. این حرفها را دیگران زدهاند. وظیفه ما این است که اینها را به اجرا دربیاوریم و باید ملزم به نتایج آن باشیم.
- مجلس [ششم] ی را که تا این حد رأی داشته و نمایندههایش تحصن میکنند اما چهار نفر آدم نمیتواند از آن دفاع کنند، باید نسبت به آن رفتار تأمل کرد. آنهایی که به خروج از حاکمیت فکر میکردند نباید این اقدام را انجام میدادند چون آن اقدام چند پله فراتر از خروج از حاکمیت بود.
- با آمدن ایشان [سید محمد خاتمی] مخالف بودم. مفصل هم علت این مخالفت را نوشتم. نامهای که به دوستان نوشتم در همین چارچوب بود. نه به دلیل شخصیت ایشان بلکه به خاطر اتفاقاتی که میافتاد و درآن نامه توضیح دادم. به دوستان در بهمن ماه سال ٨٧ نوشتم وقتی وارد انتخابات میشوید دنبال چه هستید؟ رئیس دولت اصلاحات در سال ٧۶ پذیرفتنی بود اما این کار با او در سال ٨٧ و در سیستم پذیرفتنی نبود. آنجا مفصل توضیح دادم که رئیس دولت اصلاحات یا نمیآید یا اگر هم بیاید کنار میکشد. گفتم اگر بخواهید رأی بیاورید مجبورید شعارتان را رادیکال کنید و شعار رادیکال با انتخابات موجود جور درنمیآید.
- آقای هاشمی و رئیس دولت اصلاحات زمانی رئیس دولت بودهاند. چرا باید دوباره به دنبال بازگشت به پست ریاستجمهوری میبودند؟ مگر قرار است نیروهای دیگر پوک و بیهوده باشد؟
- آقای احمدینژاد محصول همین پول نفت بود. اگر اصلاحطلبان تحلیلی درست و برنامه دقیقی برای افزایش قیمت نفت میداشتند احمدینژاد ظهور نمیکرد یا حتی اگر میآمد چنین رفتاری از خود نشان نمیداد.
- معتقدم در سیاست همیشه باید ترس وجود داشته باشد. نترسی آقای احمدینژاد فاجعهای بود. اینکه بترسی از اینکه اتفاقی در حال رخ دادن است میتواند به تصمیمگیری بهتری بینجامد. ترس وقتی رذیلت است که اساس زندگی شود. در سیاست اگر یک جوان ٢٠ ساله بگوید که نترس است، برایش هیچ حُسنی نیست چون ممکن است شجاعت بیمورد انجام بدهد که عوارض بدی میتواند داشته باشد.
- در حال حاضر نگاه معطوف به انتخابات دارم، اما اصلاحطلبان در مرحله اول باید مشکلات سیاستورزیشان را حل کنند و بعد در ذیل و کنار آن به انتخابات هم نگاه کنند. تا آنجا که میدانم این اتفاق به دلایلی هنوز نیفتاده است هرچند ممکن است در شرف وقوع باشد.[چون] بعضیها نگاه به سیاستورزی دارند اما بعضیهای دیگر به انتخابات نگاه میکنند و این اتفاق هنوز کامل نیفتاده است.
- اصلاحطلبان باید از معیارهای دوگانه دست بردارند. الزام به شیء الزام به تبعات آن هم هست. نباید وسط راه پشیمان شوند و خود را با آن وضعیتی که قبول ندارند، تطبیق دهند. معتقدم نوعی اعتمادسازی درونی میان اصلاحطلبان ضروری است. خودشان را باید نقد کنند و این نقد را به عرصه عمومی هم بکشانند. اصلاحطلبی به گرایشهایی در جامعه ربط دارد که جامعه باید از آن مطلع باشد.
- اعتماد: اگر اصلاحطلبان قبایی که به تن داشتند را در بیاورند و قبای دیگری به تن کنند امکان دارد که مجوز کنشگری بگیرند یا خیر؟
عبدی: اصلاحطلبان این کار را بکنند دیگر به درد نمیخورند. باید لباس اصلی خود را اتفاقاً به تن کنند، لباس اصلاحات مهم است. اصلاحطلبان اگر فکر میکنند رفتاری که در ٨٨ سال شد عین اصلاحطلبی است و باید آن را ادامه بدهند. اگر فهمیدهاند که کار درستی نبوده باید رسما تکلیفشان را مشخص کنند. شتر سواری دولا دولا نمیشود.
- در حوزه سیاسی با پیغام دادن [اشاره به پیغام دادنهای خاتمی به نظام] مشکلی حل نمیشود و حاکمیت به گفتار، کاری ندارد. تنها راه اصلاحطلبان برای تغییر این وضعیت، عمل است. با اعمالی که ضمانت اجرایی کافی داشته باشد. در مذاکرات هستهای هم این بحث مطرح بود. قرار نیست ایران و امریکا به یکدیگر اعتماد کنند چرا که اتفاقا اساس دو طرف بر بیاعتمادی است. در بیاعتمادی باید بهگونهای ضمانت کنیم که اعتماد را تضمین کنند. زن و شوهر وقتی به هم بیاعتماد میشوند باید با هم صحبت کنند و مشکل را دوستانه حل کنند اما وقتی با کسی معامله میکنید نیاز نیست حتماً به او اعتماد کنید چرا که چک او، اعتماد او را تضمین میکند. مگر که چک او از اساس بیاعتبار باش!
- اعتماد: در حال حاضر و بهطور مشخص کدامیک از گروههای اصولگرا را میشناسید که تعامل با آنها برخلاف منافع ملی نیست؟
اصولگرایان در خودشان اختلاف و انشعاب دارند. عصبانیاند از کارهایی که شده است. کارهایی که احمدینژاد کرده است ضربه سنگینی به آنها زده است. نه فقط به خودشان، حتی به اسلام و انقلاب. البته ممکن است نگرانیهایی از اصلاحطلبان هم داشته باشند اما با طیف خردورزشان میشود وارد گفتوگو شد.
- متن کامل این گفت و گو را در فارس (اینجا) بخوانید.
- مرتبط: «آرمان» هاشمی به عباس عبدی هم رحم نکرد! (اینجا)
سلام و خدا قوت لطفا در یک پست جدید این مطلب را داوری بفرمایید ایا حرف کسانی که می گویند حرم امام اشرافی شده درست است یا حرف کسانی که می گویند این حرم بنیانگذار یک ملت است و نماد انان و هرچه باشکوه تر باشد از ارزش و احترام ان مردم به ایشان حکایت دارد و ربطی به ساده زیستی ایشان ندارد مثل حرم ائمه اطهار علیهم السلام که از طلا است و هیچ عیبی به انان نیست لطفا داوری بفرمایید تا از این سردرگمی مردم در بیایند چون شما قضاوتتان خوب است تشکر حتما داوری بفرمایید تشکر